یادداشت عضو هیات علمی دانشگاه مازندران با عنوان:

استخراج و پیامدهای آن در مازندران: نگاهی مردم‌شناختی به بحران‌های یک سرزمین

  • 01 Dec 2025
  • کد خبر: 4594364
  • 99

استخراج و پیامدهای آن در مازندران: نگاهی مردم‌شناختی به بحران‌های یک سرزمین

یادداشت عضو هیات علمی دانشگاه مازندران با عنوان:

استخراج و پیامدهای آن در مازندران: نگاهی مردم‌شناختی به بحران‌های یک سرزمین

       به گزارش روابط عمومی دانشگاه مازندران، دکتر سید قاسم حسنی، عضو هیات علمی دانشکده علوم انسانی و اجتماعی و دانشیار مردم‌شناسی دانشگاه در یادداشتی با عنوان"استخراج و پیامدهای آن در مازندران: نگاهی مردم‌شناختی به بحران‌های یک سرزمین"، به بررسی تبعات مختلف استخراج منابع مختلف بر منابع زیستی و زندگی روزمره مردم در مازندران پرداخت.

       متن کامل این یادداشت را در زیر مشاهده می‌کنید:

استخراج و پیامدهای آن در مازندران: نگاهی مردم‌شناختی به بحران‌های یک سرزمین

        استخراج در مازندران فراتر از برداشت منابع طبیعی، فرآیندی چندبعدی است که همزمان فضا، زمان، حافظه جمعی و آینده این اکوسیستم زنده را نیز درگیر و تهدید می‌کند.

مقدمه

        استخراج  مفهومی فراتر از برداشت مواد معدنی است و به هر فرایندی اشاره دارد که در آن طبیعت، فرهنگ، فضا یا حتی بدن و نیروی انسانی در معرض بهره‌برداری فشرده و نابرابر قرار می‌گیرند. در این نگاه، مناطق شمالی ایران و به‌ویژه مازندران تنها با استخراج جنگل و منابع زیستی مواجه نیستند، بلکه اشکال متنوع‌تری از استخراج در آن‌ها جریان دارد: استخراج فضایی از طریق تغییر کاربری زمین و ویلاسازی، استخراج فرهنگی به‌واسطه کالایی‌کردن آیین‌ها، موسیقی و شیوه‌های زیست محلی، استخراج گردشگری که در آن منظر، سکونتگاه‌ها و روابط اجتماعی برای مصرف گردشگران باز تنظیم می‌شود، و استخراج بیش از حد آب و خاک در آن ارزش تولیدشده توسط کشاورزان، بدون بازگشت عادلانه به اینده به عنوان پایداری جذب ساختارهای بزرگ‌تر می‌شود. از این منظر، مازندران نه فقط محیطی طبیعی بلکه میدان چندلایه‌ استخراج است، جایی که فشارهای اقتصادی، سیاست‌های توسعه‌محور و الگوهای مصرف‌گرایانه به شکل‌های گوناگون سرمایه از طبیعت و جامعه استخراج می‌کنند و پیامدهای آن در محیط زیست، الگوهای معیشت، و هویت فرهنگی منطقه قابل مشاهده است.

       استخراج در معنای متعارف خود به فعالیت‌هایی مانند استخراج نفت، برداشت شن‌وماسه، یا قطع درخت محدود می‌شود؛ اما مردم ‌شناسی محیط‌زیست، این مفهوم را بسیار فراتر می‌بیند. در این رویکرد، هر آنچه انسان از اکوسیستم می‌گیرد یا می‌کند، هر تغییری که به‌منظور بهره‌مندی، مصرف، سود اقتصادی یا حتی لذت زودگذر انجام می‌شود،  استخراج  است  چه مادی باشد و چه نمادین. بنابراین استخراج فقط گرفتن شن از ساحل نیست؛ گرفتن جنگل، گرفتن سکوت و آرامش، گرفتن منظر، گرفتن هویت روستایی، گرفتن زمان و آیندگان، گرفتن ظرفیت زیستی رودخانه، و حتی گرفتن اعتماد و مشارکت اجتماعی نیز شکل‌هایی از استخراج هستند.

       مازندران در دهه‌های اخیر، نمونه‌ای برجسته از همین استخراج گسترده بوده است. سرزمینی پربرکت که اکنون با سرعتی بی‌سابقه در حال از دست‌دادن منابع طبیعی، حافظه فرهنگی و انسجام اجتماعی است و در آستانه عبور از نقاط بحرانی قرار دارد.

استخراج گسترده از اکوسیستم مازندران: از منابع طبیعی تا فضا، زمان و هویت

       استخراج مادی، تخریب زیست‌بوم‌های جنگل، ساحل و رودخانه و برداشت‌های فیزیکی، همچنان مهم‌ترین نمودهای استخراج هستند شن‌برداری از رودخانه‌ها که مسیر آب و چرخه رسوبی را مختل کرده و سیلاب‌ها را تشدید می‌کند، قطع درختان هیرکانی که پیوندهای اکولوژیک جنگل را گسسته و تنوع زیستی را کاهش داده، ساخت‌وسازهای گسترده که پوشش گیاهی و خاک حاصلخیز را از میان برده است. در این بخش از استخراج، آنچه ربوده می‌شود تنها یک منبع طبیعی نیست، بلکه توان تجدیدپذیری اکوسیستم است، یعنی زمان و فرصت ترمیم. هر برداشت بی‌رویه، بخشی از آینده را از اکوسیستم می‌گیرد. استخراج در مازندران فقط برداشت از جنگل یا رودخانه نیست، برداشتن فضا نیز نوعی استخراج است .ویلایی شدن، بتنی‌شدن ساحل، و مصرف‌زدگی فرهنگی در مطالعات بسیاری به‌عنوان اَشکال استخراج گردشگری مطرح شده‌اند.هنگامی که ساحل به ویلا تبدیل می‌شود، در واقع فضای عمومی استخراج و به فضای خصوصی تبدیل شده است. وقتی مسیرهای جنگلی با دیوار و دوربین بسته می‌شوند، آنچه گرفته می‌شود فقط زمین نیست، حق دسترسی، حق تجربه و حق بودن در اکوسیستم نیز استخراج می‌شود.منظر طبیعی  ابرهای پایین‌دست کوهستان، صدای رودخانه، برف یا مه جنگلی .. نیز بخشی از آن چیزی است که از اکوسیستم گرفته می‌شود. نابودی منظر‌بان طبیعی، یعنی استخراج زیبایی‌شناسی زیست‌بوم.

در مازندران روند دیگری نیز جریان دارد که کمتر دیده می‌شود و آن استخراج معنایی و فرهنگی از زیست‌بوم است..... با تخریب طبیعت، آنچه از میان می‌رود تنها درخت یا ماسه نیست، بلکه لایه‌هایی از تجربه انسانی است، حافظه محلی از مسیر رودخانه‌ها، چرخه فصول، یا نشانه‌های هواشناسی سنتی؛معنای فرهنگی فضا مانند جایگاه رودخانه در آیین‌ها یا میدان‌های ساحلی در روابط اجتماعی؛احساس تعلق به سرزمین که درهم‌تنیدگی انسان و طبیعت بر آن استوار بود ، آرامش اقلیمی و روانی که از همهمه ساخت‌وسازها و ترافیک توریستی ربوده شده است.این نوع استخراج، خاموش اما عمیق است و به آرامی بنیان‌های فرهنگی منطقه را فرسوده می‌کند.

افزایش جمعیت مهاجر، رشد سکونتگاه‌های غیررسمی و ورود گردشگران فصلی،تبدیل روستا به ویلا-محله  به‌عنوان یکی از مصادیق بارز استخراج فضایی ، به معنای افزایش فشار بر آب، خاک، زباله، انرژی و فضاست.در این شرایط، اکوسیستم چیزی بیش از منابع فیزیکی را از دست می‌دهد؛ توان تحمل و ظرفیت زیستی نیز استخراج می‌شود.افزایش تقاضا برای آب باعث برداشت بی‌رویه از سفره‌های زیرزمینی شده و خطر نشست زمین و شورشدن خاک را افزایش داده است.کشت دوم برنج در مازندران پدیده استخراج را مضاعف کرده است.

پیامدهای اجتماعی، فرهنگی و بوم‌شناختی این استخراج فراگیر

بحران معیشت، مهاجرت و بی‌ریشگی اجتماعی می تواند یکی از این پیامد باشد.تخریب جنگل‌ها، آلودگی رودخانه‌ها و تهدید کشاورزی، امنیت معیشتی مردم را به تدریج تضعیف می کند. وقتی معیشت‌های بومی مانند صیادی، باغداری، دامداری یا کشاورزی سنتی از کار می‌افتد، مردم ناگزیر به مهاجرت، کارگری فصلی یا ورود به مشاغل ناپایدار می‌شوند. این وضعیت، ریشه‌های محلی را سست کرده و بی‌ریشگی اجتماعی تولید می‌کند. در عین حال هرچه رقابت بر سر منابع محدودتر می‌شود، تنش میان کنشگران مختلف بیشتر می‌شود. شاید در آینده وارد این موارد شویم. مردم محلی در برابر بهره‌برداران( که خود نیز این بار تبدیل به بهره برداران افراطی شده اند) ؛کشاورزان در برابر ویلاسازان، روستاها در برابر گردشگران فصلی. وقتی نابرابری در دسترسی به منابع احساس می‌شود اعتماد عمومی فرسوده می‌شود و این خود، نوعی استخراج سرمایه اجتماعی است، افزایش مشاورین املاک، نوع افراطی پدیده استخراج است.

       با ادامه این استخراج‌ها، ما شاهد از دسترفتن نقاط پایداری و نزدیک‌شدن به آستانه‌های بحرانی می‌شویم. استخراج مداوم، چه مادی و چه نمادین، اکوسیستم مازندران را به مرحله‌ای حساس می‌رساند. تغییر کیفیت آب، عقب‌نشینی جنگل‌ها، فرسایش ساحل و کاهش گونه‌های بومی، نشانه‌هایی از نزدیک‌شدن به آستانه‌هایی هستند که عبور از آن‌ها بازگشت‌ناپذیر است. در این مرحله، اکوسیستم فقط منابعش را از دست نمی‌دهد بلکه زمان، تاب‌آوری و آینده خود را نیز از دست می‌دهد.

نتیجه‌گیری

       درک گسترده از مفهوم استخراج نشان می‌دهد که بحران مازندران تنها نتیجه برداشت‌های فیزیکی نیست بلکه حاصل فرآیندهای پیچیده‌ای است که شامل برداشت فضا، زمان، آرامش، حافظه جمعی، ظرفیت زیستی، اعتماد اجتماعی و آینده است. برای توقف این چرخه، باید زمین، ساحل، جنگل و رودخانه نه به‌عنوان منابع قابل استخراج، بلکه به‌عنوان دارایی‌های عمومی، زیستگاه مشترک و موجودیت‌های زنده، مجددا تعریف شوند. راه خروج از بحران می‌تواند شامل حکمرانی مشارکتی و شفاف، بازگشت به دانش بومی، محدودسازی ساخت‌وساز، احیای فضاهای عمومی، مدیریت علمی منابع، و بازتعریف رابطه انسان و طبیعت بر اساس عدالت بین‌ نسلی باشد.

       مازندران، سرزمینی زنده است و هرچه از آن استخراج می‌کنیم در واقع از پیکر همین اکوسیستم و از آینده خودمان برمی‌داریم. تنها با بازگشت به یک نگاه اخلاقی زیست‌بوم‌محور می‌توان امید داشت که این سرزمین تنفس دوباره بیابد.

روابط عمومی دانشگاه مازندران​​​​​​​

اشتراک گذاری